کنترل کیفیت
مروری بر تاریخچه:
اهميت تشخيص ارزش كنترل كيفيت آماري در 1942 آشكار شد. در سال 1946 انجمن امريكايي كنترل كيفيت تشكيل شد در 1960 اولين دواير كنترل كيفيت به منظور بهبود كيفي تشكيل شد در 1980 صنعت خودرو سازي تأكيد بر كنترل فرآيند آماري را آغاز كرد
کنترل کیفیت
چالش فراگیر روی اکثر مؤسسات تولیدی
و خدماتی هنگام مواجه شدن با تنزل کیفیت کالا و خدمات آن مؤسسات، یافتن علل کاهش
کیفیت و خدمات این سازمانها است. کارشناسان دلایل پائین بودن کیفیت کالا و
خدمات را معمولاً در سوء مدیریت، عدم برنامهریزی مناسب و کم بها دادن به وظیفه کنترل
کیفیت میدانند. اولین مسئول حفظ کیفیت محصول و یا خدمات، مدیرآن مؤسسه تولیدی یا
خدماتی است. زیرا مدیـــران بــایــد مــراحــل پیشرفت کــار را در تمــامی رده
های شغلی در سیستم خود کنترل نمایند.
از بالاترین مسئول اجرائی تا کارمندان ساده باید
زیرنظر مدیر باشند. این مدیر است که تقدم و تاخرها را مشخص می کند. و به
کارمندان نشان می دهد چه اقدامی از همه مهمتر است البته تمام کارمندان هم باید خطمشی
تعیین شده از طرف مدیر را بپذیرند، و تابع مقررات وی باشند. بنابراین، این
پرسش مطرح می شود که یک مدیر خوب چگونه باید بر محیط کار نظارت کند تا بتواند
بالاترین میزان کیفیت را برای تولیدات کسب نماید. اولین نکته این است که برای مدیر کیفیت
نخستین اولویت باشد. هرگز در مورد برنامه های زمانی فاکتور کیفیت را فراموش
نکند. هرگز اولویت بندی بودجه را بدون در نظــر گـرفـتـن هـــزینــه افـزایـش کیفیـت
بـــررسی ننمــایـــد وهــرگـــز مـیزان بـودجــه برنامه های مختلف کـــارخـــانـه
و یا شرکت خود را بدون بررسی کیفیت آن موارد مورد سنجش قرار ندهد. بدون شک
برای داشتن کیفیت بالا در یک سازمان باید تاریخچه ای از مفهوم کیفیت از آن
سازمان و هدفهای آن سازمان در اختیار داشته باشیم. به بیان دیگر، اگر میخواهیم که
سازمان ما به سمت افزایش کیفیت پیش برود باید اطلاعات خود را در مورد واژه کیفیت بالا
ببریم. دقیقا زمانی که ما متوجه می شویم چگونه می توانیم مدیریت زمــان و بـودجــه
را رعایت کنیم همـان زمـــان است کـــه می توانیم به مدیریت کیفیت هم پی ببریم. ما
باید با رابطه بین بودجه، کیفیت و زمان آشنا باشیم. دقیقا در این زمان می توانیم با
سرمایهگذاریهای موثر که باعث افزایش سود سهام مالی میشوند، کیفیت تولیدات و
خدمات خود را هم بالا ببریم بدون این که اثرات منفی در بخش بودجه و زمان را تحمل
کنیم.
بعد از نقش مدیریت، باید نقش برنامه ریزها را بررسی
کرد. کیفیت نیز مانند سایر شاخص ها نمی تواند در یک سیستم خودنمایی
کند مگر این که از ابتدا در آن سیستم برنامه ریزی شده باشد. بنابراین، سؤال
اینجاست که یک برنامه ریز چگونه، عمل می کند تا کیفیت سیستمی را که شناخته افزایش دهد؟
اولین قدم در راه پیشرفت، شناخت شرایط موجود است. هر مهندس باید کیفیت برنامه ریزی
های خود را اندازه گیری کند. در عین حال باید بررسی کند که چگونه با ظرفیت های
موجود می تواند به حداکثر کیفیت برسد. هر برنامه ریز باید به خوبی با میانگین نواقص
کارهای انجام شده و سودمندی آنها و میانگین سرعت برنامه های طراحی شده و کارهای
انجام شده آشنا باشد. در نتیجه یک برنامه ریز مانند یک دونده ماراتن می تواند با
در نظر داشتن اهداف و تغییرالگوهای کاری گامهای مهمی در راه پیشرفت بردارد. یک
برنامه ریز باید مانند یک مربی تیم ورزشی که به هدایت تیم خود برای رسیدن به
حداکثر نتیجه می پردازد، به کنترل و هدایت کارمندان یک سیستم بپردازد تا حداکثر کیفیت
حاصل شود. بنابراین یک برنامه ریز کاردان باید به جمع آوری آمارهای مناسب بپردازد و
سپس بررسی کند که آمارها چه معنا و مفهومی دارد و از آنها در جهت یک برنامهریزی
مناسب استفادهکند. همچنین یک برنامه ریز خوب باید اهداف کامل و جامعی را طراحی
کند و در راه رسیدن به آنها به تغییر عادات کاری بپردازد. سؤال اینجاست که اگر
کنترل کیفیت در جهت افزایش کیفیت و محصولات گام بر نداشته است، پس نقش آن چیست؟ کنترل
کیفیت در حقیقت در نقش چشم و گوش مدیریت است تا او را آگاه کند که آیا سیستم به خوبی
کار میکند یا اینکه نیاز به کارهای اصلاحی دارد.
با اندازه گیری و بررسی مراحل پیشرفت سیستم، به کمک
کنترل کیفیت در مییابیم آیا مراحل کاری و استانداردهای
سازمان اجرا می شوند یا نه؟ نکته دیگر این که آیا این استاندارد ها و مراحل مختلف در
راه به ثمر رساندن خوب کارها و اهداف موثر هستند یا نه؟ وقتی این استانداردها در
نظر گرفته نمی شوند علت چیست؟ نکته دیگــر این که آیــا ایـــن استانداردها و
مراحل مختلف در راه به ثمر رساندن خوب کارها و اهداف مؤثر هستند یا نه؟ وقتی این
استانداردها در نظر گرفته نمی شوند، کنترل کیفیت، علل ایجاد مشکلات را بررسی می کند و
به مدیریت کمک می کند تا یک راهحل جدید ارائه دهد و پیشرفت را به سیستم برگرداند.
با تست کردن محصولات می توان میزان پیشرفت سیستم را بررسی کرد. کنترل کیفیت،
میزان کیفیت به دست آمده را بررسی میکند و به این ترتیب مدیریت می تواند تعیین کند
که آیا مراحل کاری برای نیازهای پروژه مناسب بوده اند یا نه؟ وقتی میزان نواقص
بالاتر از میزان پیشبینی شده باشد، کنترل کیفیت می تواند کمک کند تا دلایل روشن شود و
اقدامات در جهت رفع مشکل انجام شود. در پایان باید گفت وقتی مدیریت دست به تلاشی
منظم و دائمی برای افزایش کیفیت کار بزند این روند به تمام قسمتهای سازمان منتقل می
شود. یک برنامه ریز می تواند افقهای تازه ای را به یک مدیر نشان دهد تا به این
ترتیب به کیفیت بالاتر محصولات برسیم و در نهایت کنترل کیفیت با تست کردن و یافتن
نواقص و ارائه راه حل به مدیریت کمک کند تا بهتر در راه افزایش کیفیت گام بردارد.
واژه
کیفیت منشأ سردرگمیهای زیادی است، زیرا در صحبتهای روزمره معمولاً بر برتری
دلالت دارد که البته بسته به قضاوت شخصی فرد یا گروه کوچک است. در اینصورت واژه
کیفیت دارای نوعی ارزش ذهنی میشود که تشریح آن به آسانی ممکن نیست، اما اکثریت
مردم باور داشته که آن را میفهمند و توان تشخیص آن را دارند. در حال حاضر کیفیت
در صنعت، تولید و بهطور فزاینده در حوزههای دیگر بار مفهوم دقیقتری دارد که به
معنای شناسائی ویژگیهای یک فرآورده یا نوعی خدمت، بهگونهای که خواستههای مشتری
را در سطح قابل قبول برآورده کند، تعبیر میشود. در اینصورت کیفیت نوعی ارزش عینی
دارد که قابل اندازهگیری و سنجش است. سطح این ارزش تلویحاً براساس توافق بین
مشتری و عرضهکنندگان مشخص میشود.
به هر حال کیفیت بهعنوان مجموع خواستهای مقبول مشتری دو خصوصیت اصلی دارد. یکی
انتظار مشتری که محصول تولیدی باید خواستهایش را برآورده کند و دیگری کاستیهای
موجود در محصول که در برآوردن هدف موردنظر با شکست روبرو میشود یا که نارضایتی بهدنبال
دارد.
در این راستا صنایع تولیدی به منظور برآوردن رضایت مشتری باید از طریق فرآوردههای
تولیدی در دو جهت، یکی از دیدگاه بیرونی به قصد در نظر داشتن خواستهای مشتریان
فرآوردهها و دیگر از دیدگاه درونی به منظور در نظر گرفتن پیامدهای متنوع انسانی و
ابزاری برای هر چه کم کردن تعداد فرآوردههای ناقص اقدام کنند.
چرا از کیفیت صحبت میکنیم
واژه کیفیت در دنیای امروز به یک شعار اجتماعی تبدیل شده که واقعاً بر نگرشها و
امیال شخصی ما در زمان انتخاب کالا تأثیر میگذارد. مسلماً این امر تولیدکننده را
بهدلیل عقب نماندن از دیگران، ملزم میسازد تا بهترین کیفیت ممکن را در محصولات
خویش عرضه کند. در سه دهه اخیر توجه به مسئله کیفیت منجر به توسعه روشها و مقررات
بیشماری شده تا بهعنوان رهنمودهای حیاتی مورد استفاده افرادیکه مایل به باقیماندن
در صحنه رقابت هستند، قرار گیرد. اولینبار روند بهبود کیفیت در صنایع ژاپن بهکار
گرفته شد و امروزه تصور اینکه محصولات برقی، خانگی، قطعات خودرو، مصالح ساختمانی،
محصولات غذائی و غیره از استاندارد خاصی برخوردار نباشند، غیرممکن است. در بخش
خدمات، بهعلت نامحسوس بودن محصولات و مشکلات اعمال کنترل کیفیت بر آنها، حصول به
استانداردها روند کندتری بهخود گرفته است، اما از زمان انتشار آئیننامه ایزو
۹۰۰۰ در سال ۱۹۸۷، تحول قابل توجهی در مقررات ناظر بر اعمال کنترل کیفیت در شرکتهای
خصوصی و به همان نسبت در خدمات عمومی مشاهده شده است.
تولید فرآوردههای بدون نقص ناممکن است. از صنعت تولید چنین استنباط میشود که
باید سطح کاستیها را تا حدود معین کنترل کرد، بهگونهای که فرآوردههای خواستهای
مشتری را برآورده کند، با استانداردها همخوانی داشته باشد و با هزینه قابل قبولی
نیز تهیه و تولید شود. چنین حدود قابل قبولی موجب کاهش زمان تمام شده، میشود. با
پیشرفت تجربه و دانش، سطح کاستیها در فرآیند تولید کاهشیافته و کنترل نیز به
همان نسبت بهتر میشود. در واقع هیچکس راضی به انجام کار بیارزش نیست و از طرفی
خواست همگان این است که فعالیتهایشان دارای نوعی ارزش باشد.
رویههای بررسی مداوم همخوانی فرآیند تولید با یک استاندارد برحمایت از استعداد
طبیعی انسانی به منظور انجام هر چه بهتر امور دلالت دارد، اما این واقعیت را هم
نباید از نظر دور داشت که انسان گاهی اشتباه میکند.
تبلیغات فراگیر و حمایت رسمی در راستای پذیرش مجموعه استانداردها، احتمالاً موجب
سردرگمی در فهم واقعی کیفیت و چگونگی شکلگیری کیفیت میشود. مجموعه استانداردها،
رهنمودهائی برای جنبههای کیفیت عملکرد یک سازمان فراهم میکند. همخوانی با
استانداردها از نظر سازمان این اطمینان را به مشتری نمیدهد که خودش را با تولیدات
آن سازمان متقاعد کند.
در واقع فرآیند و حصول اطمینان از کیفیت فرآوردهها به ویژگیهای کافی برای
فرآورده یا خدمتی که مشتری بابت آن پول میپردازد، بستگی دارد. نخستین معضل این
است که اطلاعات فقط به ابداع استانداردهای کنترل درخواستهای مشتری و کنترل سطح کاستیهای
موجود در فرآوردهها و خدمات محدود میشود. پس از این مشکل، تجربه محدود تطبیق
آزمایش با استاندارد مطرح میشود. مشکل دیگر اینکه کیفیت یک فرآورده اطلاعاتی به
رضایتمندی از محتوای اطلاعات و سیستمی که اطلاعات را ارائه میکند، بستگی دارد و
این دو عنصر احتمالاً ضمانت شرکتهای مختلف را ایجاب میکند.